درباره فلسفه - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


درباره فلسفه - عقل آباد|و شاید همان ناکجا


درباره نویسنده
درباره فلسفه - عقل آباد|و شاید همان ناکجا
-
تماس با نویسنده
[مقالات در باشگاه اندیشه]
[English ver]


آرشیو وبلاگ
درباره نیهیلیسم
قاب شیشه‏ای
درباره تکنولوژی
درباره فلسفه
مکاتب ادبی
میز مطالعه
درباره جراید
درباره غرب
درباره قرآن
درباره پوپر
سیاست
ارغوانیه
لاطائلات
یادنامه
وقایع


.::دوستان::.
حسین کاشانی
آنتن!
نائب
در محضر نور
تشریک
زکریا راحل
دهقان فرد
حامد زمانی
محمد نمازی
حامد فتاحی
محمد الیاس
سعید رضایی
سعید اعوانی
محمد میلانی
محمد بطحایی
روح الله رجبی
سهیل اسدی
فرهاد جعفری
محمد منتظری
محمد آل حبیب
محمدرضا باقری
محمد علی زرین
علیرضا رحمانی
رضا عسگریفر
سلمان محمدی
روح الله رشیدی
محمد علی بیگی
سید مجید کمالی
احسان محمودپور
شهاب اسفندیاری
محمود احمدی نژاد
مهدی ابراهیم زاده
سید جعفر حسینی
سید مهدی موسوی
علی رضا مکاریان پور
مسعود مسیح تهرانی
محسن حسام مظاهری
حسن باقری
وحید هاشمی
علی رضا قربانی
محمد علی سافلی
علی رضا عالمی

.::پیوندهای وب گاه::.
حرف ما [28]
پایگاه نشریات [20]
دکتر کچوییان [57]
سنت گرایان [68]
دکتر سروش [176]
رضا امیرخانی [123]
استاد مطهری [46]
علامه جعفری [58]
دکتر خسروپناه [82]
دکتر رضا داوری [134]
آیت الله مصباح [59]
مصطفی ملکیان [119]
دکتر احمد فردید [165]
سید مرتضی آوینی [74]
سید منیرالدین حسینی [78]
[آرشیو(26)]

نغمه


از بروز شدن ارغوان آگاه شوید
 
لوگوی وبلاگ
درباره فلسفه - عقل آباد|و شاید همان ناکجا

هر گونه استفاده از مطالب بدون کسب اجازه ممنوع است
v.nasirikia@gmail.com
مدرسه علمیه مشکوه  RSS 

تأملی در باب فلسفه اسلامی
آنچه در زیر خواهد آمد حاصل یک سخنرانی درباره فلسفه دکارت است. نام سخنرانش را نمی‏دانم-شاید زیاد هم مهم نباشد. دو مورد در ذهنم آمد که چند وقتی بود می خواستم بنویسم‏شان.
1. سیب‏هایی که باید دوباره در سبد چیده شوند
شاید کاری که دکارت با فلسفه در غرب کرد لازم باشد کسی در حوزه اندیشه اسلامی هم بکند. کار مهم دکارت چیست؟ دکارت می‏آید یک‏بار درباره همه مسلمات شک می‏کند. و با معیاری که برای خود انتخاب می‏کند به ساخت نظام فکری-فلسفی خود مبادرت می‏ورزد. در اینجا نمی‏خواهیم درباره کاری که او انجام داده است صحبت کنیم.

فرض کنید شما یک سبد سیب دارید. در این سبد چند سیب در حال فساد وجود دارد. برای اینکه این چند سیب خراب همه سیب‏های داخل سبد  را فاسد نکنند لازم است شما یک‏بار سیب‏های سبد را خالی کنید، سیب‏های فاسد را با دقت جدا کنید و دوباره سیب‏های سالم را سر جایش بگذارید.
حالا باید کسی پیدا شود که چند ویژگی داشته باشد و دست به چنین کاری در حوزه تفکر اسلامی بزند. این شخص باید مقام استادی در فلسفه و عرفان اسلامی، علوم قرآنی، حدیث و حتی فلسفه غرب داشته باشد. لزوم دارا بود مقام استادی در فلسفه غرب را در جای دیگری توضیح خواهم داد. به نظر من این کار را نباید به دست پژوهشگاه‏ها یا مجموعه‏هایی از این قبیل سپرد. این یک کار فردی است و یا حداقل یک حلقه فکری که سالیان سال با هم از لحاظ فکری مراوده و البته وحدت نظر داشته‏اند سپرده شود و خود دست به چنین کاری بزنند. قدم اول هم استخراج و تعیین اصولی است که با آن بشود صواب و ناصواب گزاره‏ها را در نظام های فکری مختلف بررسی کرد. نتیجه کار هم در پرتوی بند دیگر کاملاً هویدا خواهد شد. حداقل ثمره آن ایجاد یک جنبش نو در فلسفه است که به نظرم جامعه ما در این شرایط به آن نیاز مبرم دارد.  
2. اعتراضاتی بر تأملات

کار مهمی دیگری که دکارت انجام می‏دهد این است که پس از پایان یافتن نگارش تأملات چند نسخه از آن را بین صاحب‏نظران توزیع می‏کند و از آنها می‏خواهد نظرات خود را راجع به آن بنویسند. پس از جمع‏آوری نظرات مختلف درباره تأملات، دکارت نظرات افراد را می‏آورد و به آنها پاسخ می‏دهد و نتیجه آن مجموعه‏ای می‏شود به آن نام اعتراضات که به بسیاری از ابهام ها و سؤالاتی که در تأملات وجود دارد پاسخ می‏دهد.
چنین کاری در فلسفه اسلامی سابقه ندارد. شاید به دلیل بوده‏است که معمولاً اندیشه و نظرات فیلسوفان و اندیشمندان هر عصری همچون فارابی یا ابن‏سینا و یا ملاصدرا بنای جدیدی بوده است که متفکران هم‏عصر آنها از فهم آن عاجز بوده‏اند و نیاز به گذر سالیان بوده است که مثلاً به تفکرات ملاصدرا وقعی نهاده شود. و از این روی چنین کاری برای فیلسوفان مسلمان ناممکن می‏نموده است.
اما با توجه به آنچه در مورد اول آمد لزوم چنین کاری برای همه اندیشمندان مسلمان –و البته غیر مسلمان- لازم و راه‏گشا به نظر می‏رسد. علاوه بر آنکه به عنوان قدم دوم از آنچه در بالا ذکر شد لازم و ضروری است.
متأسفانه در کشور ما رسم بر این است که معمولاً شخصی تا زمانی‏که زنده است برای او بزرگداشت و گرامی‏داشت  برگزار می‏کنیم و کمتر به بررسی آراء و اندیشه‏های او می‏پردازیم. احساس من این است که نوعی رودربایسی در بین اندیشمندان وجود دارد و شاید هم کمی محافظه‏کاری. البته تقصیر کمی هم مروبط به فضای ژورنالیستی کشور ما هم هست که اگر کسی در نقد تفکر شخصی سخن بگوید به سرعت آن را به خصومت شخصی تبدیل می‏کنند و خدا نکند که مثلاً روحانی‏ای یا دیگری کلامی در جایی در تأیید او گفته باشد. کلام را در دهان فرد مذکور دفن می‏کنند- اگر جرئت کرده باشد چیزی بگوید.
همین.
6دی 87-ساعت صفر و 14 دقیقه.       
مطلب مرتبط در همین وب‏گاه: تأملاتی علیه فلسفه!



نویسنده : - » ساعت 9:1 عصر روز شنبه 87 دی 7


این را همین اول بگویم که اصولاًً از زرد نویسی و استفاده از سس زرد برای خوراندن مطلب به مخاطب خوشم نمی‏آید. شما هم اصلاً فکر نکنید که این تیتر و آنچه در زیر خواهد آمد مصداق عبارت پیشین است. به قول قدما این داستان کاملاً واقعی است. این را همین اول گفتم که فکر نکنید چون بازدید کنندگان اینجا به عدد بندهای یک انگشت شست-و گاهی هم دو شست- رسیده است به زردنویسی دچار شدم. همین.

و اما...
1. سازمان سیمای‏مان مال فوتبالیست‏ها و آرتیست‏هاست. هر وقت که اراده کنید یکی از این‏ها را در شبکه‏ای با چهره اجق وجق خواهید دید. از هر کدام هم که می‏پرسند شما از کجا علاقه مند به بازیگری شدید؟ پاسخ خواهد داد من از بچه‏گی در مهدکودک‏مان در گروه تئاتر بودم و .... 
2. کم‏ سن تر که بودیم-شاید 7 یا 8 ساله- به این فکر می‏کردیم که تصویری که از خود در آینه می‏بینیم با آنچه واقعاً وجود دارد مطابقت دارد؟ و یا آنچه دیگران در مواجه با ما مشاهده می‏کنند همانی است که خودمان در آینه می‏بینیم؟
ماجرا به اینجا ختم نمی‏شود.
چندی هم به این فکر می‏کردیم که آیا آنچه در اطراف ما وجود دارد واقعی هستند؟ اصلاً همین خودمان-منظورم بدن مادی است- وجود خارجی دارد؟
بعد از چند وقتی گفتیم اگر همه بخواهند درباره این چیزها فکر کنند که کار و زندگی معطل خواهد ماند.
و این گذشت.
3. چند روز پیش در کتابی نویسنده به نزاع بین ایده‏آلیستها و رئالیستها اشاره کرده بود و اینکه بارکلی با تشکیک‏هایی وجود مادی انسان را زیر سئوال می‏برد، اشاره کرده بود.
[این را من می گویم] برهان طلق ابن سینا هم فقط وجود روح را ثابت می‏کند-و یا چیزی که به ماده تعلق ندارد. کوگیتوی دکارتی هم همین‏طور. به کمک هیچ کدام وجود مادی انسان را نمی‏توان نتیجه گرفت.
در لابه‏لای این افکار غور می‏کردیم(!) که یاد کودکی‏مان افتادیم و پی بردیم از بچه‏گی فیلسوف بودیم و خودمان نمی‏دانستیم!
4. حالا از این موارد نتیجه نگیرید که با دو صفحه و نیم کتاب خواندن-فهمیده و نفهمیده- وهم فیلسوفی به سرمان زده و می‏خواهیم بگوییم که اصولاً تفلسف نسل در نسل در صلب پدرمان بوده است!
راستی گفتم پدرم...



نویسنده : - » ساعت 11:49 عصر روز دوشنبه 87 آذر 18


پیش نویس:
دوشنبه(4 آذر) نشست «فلسفه فلسفه» بود.
آقای خسروپناه درباره فلسفه اسلامی صحبت کردند و دکتر سعید زیباکلام هم پیرامون متون فلسفی-که در ادامه درباره هر کدام به اجمال توضیح خواهم داد.
بعد از آن هم فیلم «باراکا» -که گویا فیلمی فلسفی بود- به نمایش درآمد. فیلم را-که محصول سال 92 یا 93 بود- علی رغم اینکه چندبار سیمای خودمان پخش کرده بود ندیده بودم. ولی خیلی قشنگ بود-به یاد انفجار اطلاعات مرتضی آوینی(نسخه اصلیش) افتادم.
همایش در تالار باستانی پاریزی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بود. در مجموع شاید کمتر از 40-50 نفر آمده بودند.
نکته قابل توجه هم این بود که-البته برای من!- که ساعت 5 که همایش تموم شد حدوداً هیچ کلاسی در دانشکده برگزار نمی شد،  در حالی که دانشگاه ما تا ساعت 8-9 شب کلاس ها برقرار است.
صحبت های زیباکلام برای من جذاب تر بود ولی القضا باتری رکوردرمان بیشتر از سخنرانی خسروپناه نکشید! 
همین.


1. فلسفه اسلامی در جایگاه بایسته‏ خود!
[دکتر عبدالحسین خسروپناه]

ابتدا درباره فلسفه مضاف صحبت کردند. اینکه دو نوع فلسفه مضاف داریم. دسته اول اضافه می شوند به امور و حقایق و دسته دیگر اضافه می شوند به علوم و دانش. مثلاً فرق است بین فلسفه زبان و فلسفه زبان شناسی. که با دو رویکرد درجه اول و درجه دوم قابل بررسی هستند. فیلسوفان علم هم دو دسته اند؛ برخی فیلسوف علم تاریخ محورند-مثل اگوست کنت، فایرابند-که ناظر به جنبه های بیرونی دانش تحقق یافته اند و برخی فیلسوف علم منطقی اند-مثل پوپر(که کلاً با روش تاریخی مخالف است). و اینکه آیا می شود این دو روش را می توان با هم جمع کرد؟ به نظر آقای خسرو پناه می شود. (رک: نظریه دیدبانی/دکتر خسروپناه).
و حال این نگاه دیدبانی و درجه دو را می توان به فلسفه هم داشت. در فلسفه فلسفه درباره مسائل درون فلسفه-اصالت وجود و... بحث نمی کنیم. اینکه فلسفه چیست؟ روش شناسی فلسفه چیست؟ آیا فلسفه تطور و تکامل داشته است؟ آیا فلسفه می تواند به گزاره یقینی برسد؟ آیا فلسفه نیازمند دانش های غیر فلسفی هست یا نه؟(رک: اصول فلسفه و روش رئالیسم/علامه طباطبایی) آیا همه علوم نیازمند فلسفه هستند؟ این ها همه پرسش های فلسفه فلسفه است.
و انچه به آن می پردازیم اینکه آیا فلسفه اسلامی تطور پیدا کرده است و یا همان فلسفه یونان است؟-که یک پرسش درون فلسفی نیست. بله؛ فیلسوفان مسلمان در فلسفه نوآوری داشتند. چرا! کندی کمتر از فارابی در فلسفه یونان تأثیر گذار بود. عمده تأثیر کندی حذف واژه های فلسفه یونانی مغایر با فلسفه اسلامی و وارد نکردن آن در نظام فلسفی اش و معادل سازی و بومی سازی مفاهیم و واژه های فلسفه یونان با استفاده از فرهنگ اسلامی است-مثلاً به جای فلسفه؛ حکمت/ هیولا؛ ماده و....
فارابی  آراء شیعیان را وارد فلسفه کرد. تقسیم علم حضوری و علم حصولی و تصدیق و تصور و یا برهان وجود و امکان از نوآوری های  فارابی است. و ابن سینا هم همینطور. شیخ اشراق که که بین فلسفه یونان و حکمت خسروانی اقتران ایجاد کرد. و خواجه نصیر هم بین فلسفه مشاء سینوی و اشراق.
میرداماد تغییر اساسی تری را ایجاد کرد و برای اولین بار از روش درون دینی-قرآن و سنت- در بحث های فلسفی استفاده کرد. حکمت یمانی را تأسیس کرد. لیکن چون نظام سازی نکرد شاید چندان به فلسفه او توجه نشود.
 ملاصدرا نوآوری جدیدی وارد فلسفه کرد که در آن قرآن و برهان و عرفان در آن جدایی ندارد(حکمت عرشیه).
پس فلسفه اسلامی از کندی تا معاصرین ما بسیار تحول پیدا کره است نسبت به آنچه در یونان باستان بوده است.
و پرسش دوم اینکه آیا این فلسفه باید به فلسفه بایسته برسد یا ما باید همین جا توقف کنیم؟ اگر آری؛ چه نوآوری هایی باید در آن رخ دهد؟
اول استنباط مفاهیم و معارف عقلی مانند
علم‌النفس، خداشناسی، راهنما‌شناسی، معادشناسی، هستی‌شناسی، جهان‌شناسی، معرفت شناسی و … از نصوص‌دینی، البته با روش ضابطه‌مند و بدون تحمیل و تطبیق آرا و پیش‌فرض‌های ذهنی و مقایسه آموزه‌های‌دینی با داده‌های‌ فلسفه ‌اسلامی درهر سه مشرب مشاء، اشراق و حکمت متعالیه.
خلاصه آنکه گاهی اوقات این معارف برای ما فرضیه عقلی می سازند-سئوال اصلی از متن باشد. ولی نه آنکه حرف های فلسفی را بر قرآن تحمیل کنیم. شما می توانید آراء فلسفی داشته باشید ولی بر قرآن تحمیل نکنید (رک: تفسیر المیزان/علامه طباطبایی). یعنی با یک روش هرمنوتیکی آیات را تفسیر کنیم-نه هرمنوتیک گادامری-با یک روش ضابطه مند و آن را با فلسفه درگیر کنیم. این موجب بالندگی فلسفه خواهد شد.

 دوم
باز‌پژوهی و نوسازی‌فلسفةاسلامی با هدف‌ استخراج، تنظیم و تنسیق ‌منطقی مباحث ‌و کشف‌ ضعف ها و آسیب‌های‌ آن و در حد امکان، نظریه‌پردازی در قلمرو آن.
من معتقدم علامه جعفری یک فیلسوف بود ولی نظام سازی نکرد. اگر کسی با یک ذهن مند به بازپژوهی در آثار او بپردازد می تواند یک فلسفه انسان استخراج کند. او خواهد دید که مشرب علامه با مشرب اشراق و ملاصدرا و ... متفاوت است.
 علامه را در بدایه و نهایه نشناسید. او حدود 50 نوآوری فلسفی دارد که فلاسفه پیش از او نگفته‏اند. نظامی خواهد ساخت که از اثبات واجب(الواقعیه) شروع خواهد شد نه از اصالت وجود. این درباره فلاسفه نظام مند هم صادق است.  
 
سوم
بررسی و ارزیابی آرا و آثارمنتقدان‌فلسفه مانند تجربه‌گرایان، پوزیتیویست‌ها، اگزیستانسیالیست‌ها، ظاهرگرایان، عقل‌گرایان‌مدرن، صوفیه، مکتب‌تفکیک، فلسفه ‌تحلیل‌زبانی جهت‌بهره‌گیری در نوسازی فلسفةاسلامی‌.
ما هنوز فلسفه اسلامی را با مکتب تفکیک درگیر نکردیم.
چهارم مطالعه کاربردی مباحث‌ فلسفه‌اسلامی متناظر با نیازهای معاصر مانند نیازهای سیاسی، اقتصادی، حقوقی، فرهنگ و تمدن، روحی و روانی، اخلاقی و….
چرا فلسفه ما امتداد سیاسی اجتماعی ندارد؟! چون در همان انتزاعیات مانده است. البته قدمای ما این نسبت را بیشتر برقرار می کردند. و باید چهار فلسفه مضاف به امور(فلسفه هستی، معرف، نفس، خدایا یا دین) به همه امرو تسری یابد. مگر فارابی فلسفه موسیقی نداشت. ولی اکنون تمدن و فرهنگ و هنر ما از فلسفه بریده است.
لذا تا در فلسفه تحولی ایجاد نشود در علم هم تحولی ایجاد نخواهد شد. و بعد اینکه دانشجویان دیگر رشته ها هم از فلسفه مطلع باشند. یک نگاه درجه دو به دانش باعث تحول در دانش خواهد شد.

ما باید از این شارح بودن در بیاییم. مگر ملاصدرا سخنش وحی منزل است. حاشیه زدن بر او بد نیست ولی آیا 400 سال باید بر اساس یک مکتب مشی کنیم؟
این خلاصه ای بود از بحث فلسفه فلسفه اسلامی که در کتابی تدوین شده است و به زودی چاپ خواهد شد.


2. تأملات سه گانه
[دکتر سعید زیباکلام]

حال و هوای بحث پیرامون همان تأملات سرخ دکتر زیبا کلام بود که مدتی در صفحه اندیشه روزنامه ایران چاپ می شد. اینقدر شیرین بود که القضا به جز دو جمله یادداشتی هم برنداشتم. از جایی که هر دو نیز بصورت مکتوب بود و توسط دکتر زیباکلام قرائت شد، قصد داشتم هر دو را بطور کامل درج کنم که القصه نشد! از آن جا که فرصت هم کم بود یک از تأملات ناخوانده باقی ماند و شد تأملات دوگانه یا دوگانه های تأمل.
و اما خلاصه آنها. اول آنکه
آیا همه فیلسوفان درباره همه موضوعات می اندیشند؟ و یا حداقل درباره موضوعاتی که بیان می کنند اندیشیده اند؟ جواب این پرسش خیر است. شاید این پاسخ غیرمنتظره باشد ولی متأسفانه درست است. شاید ما به دلیل آنکه گمان می کنیم باید کسی این گونه باشد این حالت را به فیلسوفان نسبت می دهیم!
و دوم یک تأمل فلسفه شناختی یا متافلسفی است. و مبنای آن آیه 1و 2 سوره مبارکه طه است.
بسیاری از نتایجی که فیلسوفان می گیرند بر یک سری فرض هایی است که آنها را بدیهی، مسلم، معقول و یا ... عنوان می کنند. در حالی که برای اثبات درستی آنها هیچ استدلالی نمی توانند اقامه کنند. و اینکه اصولاً استدلال چیست؟
شما یک کتاب فلسفی را بردارید و از آن عباراتی همچون «بدیهی است که»،«مسلم است که» و ... را حذف کنید. خواهید دید که ساختمان متزلزلی خواهد ماند که با یک تلنگر خواهد ریخت!-و کلاً فلسفه را نابود کردند!
و این موضوعی است که مدتی است درباره اش فکر می کنم
که آیا اصولاً تفکر و تفلسف فارغ از این قیدها ممکن است؟ دکتر زیباکلام معتقد هستند که چنین کسی در کره خاکی وجود ندارد! همین بحث را به طور خاص درباره مطالعه کتاب می خواستم بنویسم که بسیاری از دوستان در بند ان هستند-و شاید به زودی بنویسم.

3. فیلم بدون متن!
خیلی طولانی شد. فقط همین که« باراکا» همان« برکت» یا «هو» یا
«او»ی خودمان است که مسامحتاً همان جوهر هستی است. فیلم خوبی بود.    
---------------------------------------------------
||بعد التحریر: تأملات دکتر زیبا کلام در روزنامه ایران منتشر شده است می توانید بطور کامل مطالعه کنید(دواى درد من تو نیستى). در رابطه با نقد نظرات دکتر زیباکلام می توانید به کتاب فلسفه چیست؟توشه دکتر داوری مراجعه فرمایید.



نویسنده : - » ساعت 2:21 صبح روز سه شنبه 87 آذر 5